آخرین نفس............
ن : مهران
ت : 25 فروردين 1392
ز : 15:13 |
+
اما، دیگه نمی تونم ، یک لحظه ،اینجا بمونم……….//ربکا//
دیگه رو شونه های من جایی نمونده واسه تو
همین الان میخوام بگم از جلوی چشام برو
بذار دیگه تنها باشم تو سرزمین بی کسی
دیگه نمی خوام که بگم، برای من، مقدسی
فردا اگه ز راه نمی آمد،فردا اگر ز راه نمی آمد، من تا ابد کنار تو می ماندم
من تا ابد ترانه های عشقم را در آفتاب عشق تو می خواندم
در پشت شیشه های اتاق تو، آن شب ،آن شب، نگاه سردو سیاهی داشت
دالان دیدگان تو در ظلمت گویی،گویی به عمق روح تو راهی داشت
گویی به عمق روح تو راهی داشت
رنگ چشای روشنت مثل ستاره تو شبه
این دل بیقرار من ،واسه نگاهت می تپه
اما دیگه نمی تونم، یک لحظه، اینجا بمونم
اما دیگه نمی تونم، یک لحظه، اینجا بمونم
می خوام تا آخرین نفس ، شعر های غمگین بخونم،شعرهای غمگین بخونم……………..
نظرات شما عزیزان: